ولوله ی ساز با تو شد آغاز محو عبور قافله ی ناز هلهله ی ماه ، چاره ی دلخواه ! پرنکش از من ، سلسله ی آه ! پریزادی و من دلتنگ تو نشسته به سازم آهنگ تو تو آشوب شهر خاموش من گرفت عطر مویت آغوش من بودای پاییز ، از خلسه برخیز از کوچه باغم ، عطر تو لبریز خیال زارم ، سوز سه تارم ! لبخند و اشکم ، حال بهارم ! تو که هم بغض شباویزی و هم رقص هما چنگ باران به سر انگشت تو آید به صدا ! پس چرا من نشنیدم ز لبت جز نت لا !؟ تو که آتیش ترنجی و شرار گل ناز پرنیان نفست شعله ی خاکستر راز عشق سوزان خلیلم ، تو گلستان نیاز تو ملاحت مژه ای ، غرق تماشای توام رو بگیری ! بزنی ! یا بکشی پای توام لحن موسیقی من جذبه ی افسانه ی تو زلف تو برکه ی شب ، زورق من شانه ی تو روی تو روی پری ، معبد من خانه ی تو ولوله ی ساز با تو شد آغاز محو عبور قافله ی ناز هلهله ی ماه ، چاره ی دلخواه ! پرنکش از من ، سلسله ی آه ! پریزادی و من دلتنگ تو نشسته به سازم آهنگ تو تو آشوب شهر خاموش من گرفت عطر مویت آغوش من