گر با دگران سحر کنی وای بر من
از کوی دگر گذر کنی وای بر من
چه آشوبی شوم هردم که دل میبری از هر کس
چه جنجالی به پا کردی تو در این قلب دلواپس
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانی ست
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانی ست
انفرادی همه شب من به خیابون میزنم
خسته از حال و هوایی که به این ویرانی ست
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو اما عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگران وای به حال دگران
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانی ست
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانی ست
انفرادی همه شب من به خیابون میزنم
خسته از حال و هوایی که به این ویرانی ست